کد مطلب:252497 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:180

تعدد مراکز قدرت و تضاد اجتماعی
هشتمین ویژگی این عصر، ایجاد یك معیار اساسی و ملاك كلی در ارزیابی خلفاء و وزیران و سران ارتش و قضات و غیره كه به نحوی در رأس و دست اندركار سیاست دولتی بودند، و تعیین مناسبات دوستی و مودت آمیز یا خصمانه كه همه بر اساس اصول مادیت استوار بود. می باشد این طرز تفكر در همه ی آنهائی كه در مركز خلافت و آنهائی كه در اقصی نقاط زندگی می كردند، به طور یكسان بود.

پر واضح است، كه جامعه پس از انحرافش از اسلام، وظیفه بزرگ اسلامی خود را به فراموشی سپرده و به اصول طبقاتی ملموس جامعه جاهلیت گرایش می یابد، بدین ترتیب ثروت در دست زورمندان و متنفذین رژیم متمركز می شود و اتراك و فرماندهان موالی تا حد وافری از آن بهره مند می گردند، در صورتی كه طبقه متوسط مردم در اوج فقر و ذلت، بدون كمترین معونتی جهت امرار معاش و یا امیدی به زندگی، به سر می بردند، اگر بخواهیم به طور تفصیل به بیان اوضاع



[ صفحه 228]



بپردازیم اطاله كلام می شود ولی برای نمونه گوشه ای از آن را تشریح می كنیم:

واثق در سال 229 عده ای از دبیران دولت را گرفت و به زندان انداخت و اموال زیادی از آنها را مصادره نمود. و نیز از احمد بن اسرائیل هشتاد هزار دینار، و از سلیمان بن وهب منشی ایتاخ چهار صد هزار دینار و از حسن بن وهب چهارده هزار و از ابراهیم بن رباح و منشیانش صد هزار و از احمد بن خصیب دو میلیون و از نجاح شصت هزار و از ابی الوزیر یكصد و چهل هزار دینار گرفت. تصور این نكته طبیعی است كه ثروت این دبیران و منشیان چه اندازه بوده كه توانسته اند این همه دینارها را به خلیفه تقدیم كنند! وقتی یك منشی معمولی كه سمت دبیری وزیری را عهده دار بوده بتواند این ثروت انبوه را اندوخته كند، حساب وزیر و قضات و فرمانداران بسیار روشن است كه آنها چگونه به جیب می زده اند.

پیداست كه این اموال و ثروتها در دست اینها به حساب رسیدگی به امت اسلامی و فقر و مصالح بزرگ اجتماعی می رسیده است.

متوكل وقتی كه احمد بن داود رئیس دیوانعالی كشور را گرفت، پسرش ابی الولید صد و بیست هزار دینار نقد و معادل بیست هزار دینار جواهرات قیمتی، گرفت كه چون جواهرآلات را بدست خودش به متوكل داده بود با وی به شانزده میلیون درهم، مصالحه كرد، ولی تمام اموال و املاك پدرش مصادره شد، آنگاه متوكل یحیی بن اكثم را به عنوان رئیس دیوانعالی كشور برگزید این گزینش در سال 238 بود ولی یحیی بن اكثم نیز در سال 240 از كار بركنار، و 75000 دینار و



[ صفحه 229]



چهار هزار جریب ملك در بصره به عنوان غرامت از وی باز پس گرفته شد. ملاحظه بفرمائید كه این مرد در طی سه سال چه ثروتی اندوخته است؟!

می توان گفت كه كشته شدن متوكل و خلع مستعین و معتز و مهتدی و هلاكت آنها تماما به خاطر شدت بحرانهای اقتصادی بود كه در اثر آز و طمع تركان و ضعف خلیفه از ایفای نقش حلال مشكلات دولت و رفع نیازهای مالی آن ایجاد شده بود. از خلفای سامرا در این عصر هیچ یك به مرگ طبیعی فوت نكردند جز منتصر و معتمد.

واقعیت این است كه نبرد همیشگی و فرسایشی كه میان مستعین و معتز در بغداد به سال 251 به وجود آمد آن نیز انگیزه ی اقتصادی داشت. و علت آن اقتصاد رسوایی بود كه در اثر سوء استفاده ها و اختلاس اتراك در ثروت های عمومی و بیت المال و سلطه كامل آنها بر اموال پیدا شده بود. چرا كه مستعین دست والده ی خود و اتامش و شاهك خدمتگزار را در بیت المال باز گذاشته و آنها هر چه می خواستند بكنند اشكالی در كار نبود. لذا اموال و ثروت هائی كه از گوشه و كنار به بیت المال سرازیر می شد بیشترش در جیب این سه نفر واریز می گشت، اتامش بیشتر اموال بیت المال را اختلاس و وصیف و بغا كه آنها نیز از اتراك متنفذ بودند از این همه اموال چیزی نصیبشان نشد به همین دلیل از روی حسد و كینه او و كاتبش را كشته و خانه اش را مصادره و به یغما بردند.

آنگاه همین دو نفر در قتل مستعین نیز توطئه و تباهی كردند، لیكن اسرار و تبانی آنها لو رفت و توطئه آنها خنثی شد در پی كشف



[ صفحه 230]



این همداستانی مستعین خطاب به آن دو می گوید: شما مرا خلیفه كردید تا به قتل برسانید؟ باغر تركی نیز در این توطئه با آنها هم دست بود ولی آن دو بر علیه او نیز قیام كرده و او را به قتل رسانیدند. هلاكت باغر اولین جرقه آتش جنگی بود كه در بغداد مشتعل گشت و نهایتا منجر به كشته شدن مستعین در سال 252 گردید.

اما در مورد معتز باید گفت كه مادرش سبب كشته شدن او گردید زیرا تركان با درخواست پول از معتز و اظهار افلاس و ندادن مبلغ مورد مطالبه كارشان به درگیری كشید آنها مبلغ را تا پنجاه هزار دینار تقلیل دادند ولی معتز نداشت، شخصی را پیش مادرش فرستاد تا از او گرفته و به آنها بدهد. ولی مادرش اظهار ناداری و افلاس نمود، به همین خاطر تركها او را با بدترین وضع به هلاكت رساندند. اما پس از كشته شدن فرزندش ثروت عظیمی را نزد او یافتند كه به نقل تاریخ مبلغی معادل یك میلیون و سیصد هزار دینار پول نقد بود، مضافا اینكه در یك صندوقچه چند جام زمرد بی نظیر و در صندوقچه ای دیگر چند جام لولو بزرگ و در صندوقچه ای دیگر پیمانه ای از یاقوت سرخ پیدا كردند كه مانند آنها را هرگز مردم ندیده بودند كه این همه ثروت را برای صالح بن وصیف فرستادند وقتی بدست او رسید مادر معتز را به دشنام و فحش گرفت و گفت این زن فرزند خود را به خاطر پنجاه هزار دینار به كشتن داد.



[ صفحه 231]